مریم . (همون روزی ک مهدی همش بیو عوض میکرد )

ساخت وبلاگ
مسخرست . ی دوست داشته باشی خودتو جر بدی براش ک حالش خوب بشه ولی تو ک حالت بده حوصلتو نداره . 

میگه حال ندارم نازتو بکشم بگو چ مرگته. نمیدونه من ناز کش نداشتم ک بخوام ناز کنم  . خسته شدم از این رفتارش . هردفعه ک ناراحت میشم میگم تو بی منت داری محبت میکنی هی نگو من چیکار کردم اون چیکار کرد ولی نمیتونم . احساس میکنم غرورم داره له میشه . نمیتونم دیگه . واقعا نیاز دارم در قبال اون همه محبتی ک کردم اون همه استرسی ک خواهرانه براش داشتم ، خواهرم باشه . رفیقم باشه . ولی درکم نمیکنه . 

هیچوقت پیدا نکردم اونیو ک باید درکم کنه . همیشه اولش یسری ادم دورم جمع میشن و بعدا هم متفرق میشن . نمیدونم مشکل از منه یا اونا . قلبم غرورم تیکه تیکه شده ب خاطر این رفتاراشون . چرا همه ب فکر خودشونن ؟ چرا من نمیتونم فقط ب فکر خودم باشم و عشق و حال کنم ؟ چرا حال و وضعیت بقیه برام مهمه؟ درصورتی ک برای اونا مهم نیست چ شرایطی دارم . 

نمیخوام فردا ببینمش با این رفتارش حداقل 2_3 روز زمان میخوام تا دوباره همون فائزه قبلی با همون دل دریایی بشم . الان واقعا موقعیتشو ندارم باهاش رو ب رو بشم . کاش فردا کنسل بشه . یعنی کنسلش کنه

طاها 1...
ما را در سایت طاها 1 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : faezeee بازدید : 153 تاريخ : پنجشنبه 16 اسفند 1397 ساعت: 3:23